تب ها کشم از هجر تو شب های جدائی


تب ها کشم از هجر تو شب های جدائی

تب ها کشم از هجر تو شب های جدائی


تب ها کشم از هجر تو شب های جدائی

تب ها کشم از هجر تو شب های جدائی


تب ها کشم از هجر تو شب های جدائی

تب ها کشم از هجر تو شب های جدائی


تب ها شودم بسته چو لب ها بگشایی

تب ها شودم بسته چو لب ها بگشایی
تب ها شودم بسته چو لب ها بگشایی
تب ها شودم بسته چو لب ها بگشایی
تب ها شودم بسته چو لب ها بگشایی
تب ها شودم بسته چو لب ها بگشایی
تب ها شودم بسته چو لب ها بگشایی
با آنکه دل و جانم دانی که تو را اند
با آنکه دل و جانم دانی که تو را اند
با آنکه دل و جانم دانی که تو را اند
با آنکه دل و جانم دانی که تو را اند
با آنکه دل و جانم دانی که تو را اند
با آنکه دل و جانم دانی که تو را اند
با آنکه دل و جانم دانی که تو را اند
عمرم به کران رفت و ندانم تو که رایی
عمرم به کران رفت و ندانم تو که رایی
عمرم به کران رفت و ندانم تو که رایی
عمرم به کران رفت و ندانم تو که رایی
عمرم به کران رفت و ندانم تو که رایی
عمرم به کران رفت و ندانم تو که رایی
عمرم به کران رفت و ندانم تو که رایی
از غیرت عشق تو به دندان بگزم لب
از غیرت عشق تو به دندان بگزم لب
از غیرت عشق تو به دندان بگزم لب
از غیرت عشق تو به دندان بگزم لب
از غیرت عشق تو به دندان بگزم لب
از غیرت عشق تو به دندان بگزم لب
از غیرت عشق تو به دندان بگزم لب
گر در دلم آید که در آغوش من آیی
گر در دلم آید که در آغوش من آیی
گر در دلم آید که در آغوش من آیی
گر در دلم آید که در آغوش من آیی
گر در دلم آید که در آغوش من آیی
گر در دلم آید که در آغوش من آیی
گر در دلم آید که در آغوش من آیی
گفتی ببرم جان تو، اندیشه در این نیست
گفتی ببرم جان تو، اندیشه در این نیست
گفتی ببرم جان تو، اندیشه در این نیست
گفتی ببرم جان تو، اندیشه در این نیست
گفتی ببرم جان تو، اندیشه در این نیست
گفتی ببرم جان تو، اندیشه در این نیست
گفتی ببرم جان تو، اندیشه در این نیست
اندیشه در آن است که بر گفته نپایی
اندیشه در آن است که بر گفته نپایی
اندیشه در آن است که بر گفته نپایی
اندیشه در آن است که بر گفته نپایی
اندیشه در آن است که بر گفته نپایی
اندیشه در آن است که بر گفته نپایی
اندیشه در آن است که بر گفته نپایی
شد ناخن من سفته ز بس کز سر مژگان
شد ناخن من سفته ز بس کز سر مژگان
شد ناخن من سفته ز بس کز سر مژگان
شد ناخن من سفته ز بس کز سر مژگان
شد ناخن من سفته ز بس کز سر مژگان
شد ناخن من سفته ز بس کز سر مژگان
شد ناخن من سفته ز بس کز سر مژگان
انگشت مرا پیشه شد الماس ربایی
انگشت مرا پیشه شد الماس ربایی
انگشت مرا پیشه شد الماس ربایی
انگشت مرا پیشه شد الماس ربایی
انگشت مرا پیشه شد الماس ربایی
انگشت مرا پیشه شد الماس ربایی
انگشت مرا پیشه شد الماس ربایی
خاقانی از اندیشهٔ عشق تو در آفاق
خاقانی از اندیشهٔ عشق تو در آفاق
خاقانی از اندیشهٔ عشق تو در آفاق
خاقانی از اندیشهٔ عشق تو در آفاق
خاقانی از اندیشهٔ عشق تو در آفاق
خاقانی از اندیشهٔ عشق تو در آفاق
خاقانی از اندیشهٔ عشق تو در آفاق
چون آب روان کرد سخن های هوایی
چون آب روان کرد سخن های هوایی
چون آب روان کرد سخن های هوایی
چون آب روان کرد سخن های هوایی
چون آب روان کرد سخن های هوایی
چون آب روان کرد سخن های هوایی
چون آب روان کرد سخن های هوایی